English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4605 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
consignee U مرسل الیه
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
trade restrictions U جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
buffer state U دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
metonym U مجاز مرسل
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
assignee U منتقل الیه
augend U مضاف الیه
transferee U منتقل الیه
purchasers U منتقل الیه
purchaser U منتقل الیه
donee U موهب الیه
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
transferee U منتقل الیه متصالح
possessives U حالت مضاف الیه
possessive U حالت مضاف الیه
object genitive U مضاف الیه مفعولی
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
westernmost U واقع در منتهی الیه غرب
grantee U انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
envoy U فرستاده
emissary U فرستاده
emissaries U فرستاده
missionary U فرستاده
envoys U فرستاده
sent U فرستاده
envoi U فرستاده
apostle U فرستاده
missionaries U فرستاده
apostles U فرستاده
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
delivered <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
legate U فرستاده پاپ
opostolic delegate U فرستاده پاپ
forwarded <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
envoys U فرستاده مامور
envoys U فرستاده سیاسی
envoy U فرستاده مامور
envoy U فرستاده سیاسی
legates U فرستاده پاپ
messenger U فرستاده رسول
messengers U فرستاده رسول
parlementaire U فرستاده جنگی
committed <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
nunico U فرستاده پاپ
god's messenger U فرستاده خدا
consigned <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
sent via e-mail U بوسیله ایمیل فرستاده شد
advances U : ازپیش فرستاده شده
envoy extraordiinary U فرستاده فوق العاده
advance ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
achievements U تحصیل
achievement U تحصیل
obtaining U تحصیل
schooling U تحصیل
securement U تحصیل
acquisitions U تحصیل
studies U تحصیل
acquistion U تحصیل
study U تحصیل
acquirement U تحصیل
studying U تحصیل
acquisition U تحصیل
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
invisible exports U فرستاده هایا صادرات نامحسوس
remittee U گیرنده وجه فرستاده شده
recovery U تحصیل چیزی
earn U تحصیل کردن
earned U تحصیل کردن
earns U تحصیل کردن
getting U تحصیل شده
gets U تحصیل شده
recoveries U تحصیل چیزی
school age U سالهای تحصیل
educated U تحصیل کرده
schoolfellow U تعلیم تحصیل
school U تحصیل در مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
school age U سن آغاز تحصیل
get U تحصیل شده
nonresident U تحصیل مکاتباتی
securer U تحصیل کننده
self taught U تحصیل کرده
s.for study U ذوق تحصیل
graduation U فراغت از تحصیل
impetration U تحصیل بدرخواست
s.for study U میل به تحصیل
achieve تحصیل کردن
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
wirephoto U عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
procuance U تحصیل چیزی خرید
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
to obtain permission U تحصیل اجازه کردن
serendipity U تحصیل نعمت غیرمترقبه
to leave school U ترک تحصیل کردن
earned income U درامد تحصیل شده
toi mug at U سخت تحصیل کردن
scoolable U مشغول تحصیل اجباری
cultured U مهذب تحصیل کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
ineducable U غیر قابل تحصیل
procuration U تحصیل چیزی خرید
degrees U دیپلم یا درجه تحصیل
clerisy U طبقه تحصیل کرده
degree U دیپلم یا درجه تحصیل
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
studiousness U عشق بخواندن یا تحصیل
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
availability U سهولت و امکان تحصیل اعتبار
gains U حصول تحصیل منفعت کردن
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
etymologize U تحصیل علم اشتقاق کردن
gain U حصول تحصیل منفعت کردن
dropout U کسی که ترک تحصیل میکند
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
grafted U از راه نادرستی تحصیل کردن
grafts U از راه نادرستی تحصیل کردن
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
graft U از راه نادرستی تحصیل کردن
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
stating U دولتی
governmental U دولتی
stated U دولتی
state U دولتی
states U دولتی
state- U دولتی
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
To neglect ones studies . U از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
government owned industries U صنایع دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
government regulation U مقررات دولتی
political circles U دوایر دولتی
public domain U خالصه دولتی
public servants U مامورین دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
government control U کنترل دولتی
government departments U دوایر دولتی
government control U نظارت دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
public monopoly U انحصار دولتی
public ship U ناو دولتی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com